مهمونی خدا
ای وای دیدی چی شد شب نوزدهم ماه رمضان امشب همه مهمونی دعوتیم مهمونی خدا ازخوب و بد سفیدوسیاه و زشت و زیبا همه دعوتند به قول معروف خدابه همهpm داده یا اگه بخواهیم حرفه ای بگیم send to all چه فایده که خیلی ها این دوره زمونهpmهای خدا را جواب نمی دن …
بعضی ها که حتی اگه خدا pm بدهignoreمی کنند که نکنه عیش ونوش خوش گذرونی شون توی رومهای دنیا به هم بخوره بعضی وقتا میگم بازم گلی به گوشه جمالت که بعضی وقتا که همه رومهای دنیا پره از سره مجبوری هم که شده یه سری میری توی روم خدا با اونی که اون بالاست چت می کنی…
حداقل دیگه مثل اونایی نیستی که برای internet explorerدلشونproxyوفیلتر گذاشتن که شاید نکنه یه دفعه که داری search می کنی خدای نکرده بره تو www.God.com یا allah .com واونجایه لحظه از سایتها و وبهای دنیایی غافل بشه …
اما این شبها که قدر اسمشه خجالت می کشم که برم مهمونی خدا .
مهمونی رفتن بدن تمیز وپاکیزه میخواد که من ندارم همه بدن آلوده به گناه ومعصیت شده لباس تمیز می خواهد اونم نه با مارک پیر کاردین لباس بامارک تقوا که تاحالا همچنین لباسی رو بر تن خودمون ندیدیم اما باهمین سرووضع هم امشب با گردن کج میرم در خونه خدا هر چی کرمش باشه
بازآ بازآ هر آنچه هستی باز آ صد باردگر توبه شکستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست گرکافر و گبر بت پرستی بازآ
از همه این حرف بگذریم این شبها هم اگه ناپرهیزی می کنیم ومیریم توی روم خدا به عشق یه ID میریم همونIDکه صاحب روم خداست واین شبا به نامه اونه به عشق علی (ع)به عشق همونی که اگه یه pmبهش بدی صدتا pmجوابتو میده همون آقایی که فرموده فَمَن یَمُت یَرَنی (هر کسی از شیعیان من از دنیا بره من به دیدنش میام )
ای که گفتی فمن یمت یرنی جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من مُردمی بهر دیدن رویت
ازیه بزرگی شنیدم می گفت خدایا اگه بگم دوست دارم شاید ته دلم گیرداشته باشم ونتونم ادعای خودم ثابت کنم اما اگه بگم علی رو دوست دارم تو هم که ازته دلم خبرداری حرف دلم وتصدیق می کنی
آره به خدا علی رو دوست دارم
کاش امشب کوفه بودم مسجد کوفه کنارمحراب……
یا علی مگه تو امشب ما رو connectکنی به اون بالا بالا ها وگر نه با این خط ها و
Dial up نمیشه به استقبال فرشته هایی رفت که امشب هوای هبوط به زمین و نشستن سر سفره امام زمان رو دارن …
« یا علی مدد »
التماس دعا
برگرفته از وبلاگ : rpgzan ارپی جی زن
خدا
________________________________________
مفاهیم عمومی
ندانمگرایی • بیخدایی • ناخداباوری • دادارباوری
یکتاپرستی • یکتاپرستی نوبتی • یکتاپرستی گزینشی
دوگانهپرستی • سهگانهپرستی • چندخدایی
خدافراگیردانی • همهخدایی • ضدخدایی
________________________________________
مفاهیم اختصاصی
واجبالوجود • خالق • معمار • عقل فعال • شیطان
حامی و رزّاق • لرد • پدر • موناد
یگانگی • وجود برتر •
شخصی • وحدت وجود • ثنویت
سهگانگی (تثلیث)
در ادیان ابراهیمی
(در بهاییت، در مسیحیت، در اسلام، در یهودیت)
در یافالی • در بوداییسم • در هندوییسم
در جینیسم • در آیین سیک • در آیین زرتشتی
________________________________________
ویژگیها
عالم مطلق • قادر مطلق
حضور در همه جا در آن واحد • خیر اعلی • بسیط
مجرد • شخصوار • بزرگترین موجود قابل تصور
________________________________________
خدا و انسان
ایمان • نماز • عقیده • وحی
عرفان • توکل • متافیزیک
تصوف • جادو • علوم خفیه
________________________________________
برای دیگر کاربردها، خدا (ابهامزدایی) را ببینید.
این نوشتار به واژه «خدا» به مفهومی که در یکتاپرستی و یکتاپرستی نوبتی به کار می رود، می پردازد. برای مفهوم یزدان پرستانهٔ کلی به الوهیت بنگرید. برای دیگر کاربردها خدا (ابهامزدایی) را ببینید.
خُدا نام اطلاق شده در فارسی به موجود آفریدگار جهان؛ اما متمایز از آن، در نظامهای ایمانی است، خواه این خدا به صورت یکتا در یکتاپرستی مطرح باشد، یا به صورت الهه ای در کنار دیگر خدایان که در چندخدایی طرح می شود. همچنین چه ارتباطش را با جهان حفظ نموده باشد و چه در امورات آن دخالت نکند .خدا متداولترین واژه ای است که به آفریدگار فراطبیعی ناظر جهان گفته شده است. متکلمان ویژگیهای گوناگونی را به مفاهیم متعدد خدا نسبت داده اند. از معمولترین این ویژگیها می توان به علم مطلق، قدرت مطلق، حضور در همه جا در آن واحد، خیر اعلی بودن، بسیط بودن و وجود داشتن ضروری اشاره نمود.همچنین خدا به عنوان وجودی مجرد و شخصی وار؛ مرجع تام تعهد اخلاقی و بزرگترین موجود قابل تصور، تلقی شده است.
مسئله وجود خداوند همواره به عنوان یکی از سرفصلهای مهم کاوشهای فلسفی عنوان شده است، و در طول تاریخ، فلاسفهٔ متعلق به مشربهای فکری مختلف، به بیان و سنجش استدلال هایی له یا علیه وجود خدا پرداخته اند.
محتویات
• ۱ ریشهشناسی و واژهشناسی
• ۲ نامهای خدا
• ۳ مفاهیم از خدا
• ۴ وجود خدا
• ۵ گستره و فراوانی ایمان به خدا
ریشهشناسی و واژهشناسی
نوشتار اصلی: خدا (ریشهشناسی)
نامهای خدا
نوشتار اصلی: نامهای خدا
خداوند- یزدان- ایزد- دادار- الله – سبحانه و تعالی- حمید- غنی- رحمان- رحیم- ملک- قدوس- سلام- مومن- مهیمن- عزیز- خالق- باری- مصور- غفور- رحیم- کریم-
از ویکی پدیا
اگر خدا نباشد ، همه چیز مجاز است
خدایا !
این آیه را که بر زبان داستایوسکی رانده ای ، بر دل های روشنفکران فرود آر که :
” اگر خدا نباشد ، همه چیز مجاز است ”
جهان فاقد معنی و زندگی فاقد هدف و انسان پوچ است و انسان فاقد معنی ، فاقد مسئولیت نیز هست.
_________
دکتر شریعتی ، نیایش
• شهرت طلبی برای فراموش کردن خود در دیگران است یا یافتن کاذب خویش در دیگران
نیایش – خدایا :
خدایا !
رحمتی کن تا ایمان ، نان و نام برایم نیاورد ،
قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم
تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند ،
نه از آنان که پول دین را میگیرند
و برای دنیا کار می کنند.
• پیروزی یکروزه به دست نمی آید ، اما اگر خود را پیروز بشماری ، یکباره از دست میرود
خدایا ! تو در آن بالا ، بر قله ی بلند الوهیتت ، تنها چه می کنی ؟
ابدیت را بی نیازمندی ، بی چشم به راهی ، بی امید ، چگونه به پایان خواهی برد؟
ای که همه هستی از تو است، تو خود برای که هستی؟
چگونه هستی و نمی پرستی؟
چگونه می توانم باور کنم که تو نمی دانی که پرستش در قلب کوچک من ، پرستنده ی خاکی و محتاج تو ، از همه ی آفرینش تو بزرگتر است، خوب تر است، عزیز تر است؟
چگونه نمی دانی عبودیت از معبود بودن بهتر است؟
نمی دانی که ما از تو خوشبخت تریم؟
ای خدای بزرگ ! تو که بر هر کاری توانایی ! چرا کسی را برای آنکه بدو عشق ورزی ، بپرستی ، بر دامنش به نیاز چنگ زنی ، غرورت را بر قامت بلندش بشکنی ، برایش باشی، نمی آفرینی؟
ای تو که بر هر کاری توانائی ، ای قادر متعال!
چرا چنین نمی کنی ؟
مگر غرور ها را برای ان نمی پروریم تا بر سر راه مسافری که چشم به راه آمدنش هستیم قربانی کنیم؟
خدایا تو از چشم به راه کسی بودن نیز محرومی؟!
بی شک اگرخدای بزرگ از بام بلند عرش فرود آید و هم اکنون از من با اصرار و الحاح بخواهد که من جای او بر عرش کبریائی بنشینم و او به جای من در محراب به پرستیدن و عشق ورزیدن آغاز کند و آتش های درد و نیاز به معبود را از جان من باز گیرد و بر جان خویش زند ، هرگز حتی برای شبی تا سحر ، نخواهم پذیرفت…
من، یک شب را سراسر با درد معبود بودن و رنج محروم ماندن از پرستش به سر نتوانم برد.
• خدایا : درروح من اختلاف در “انسانیت” را به اختلاف در فکر واختلاف در رابطه با هم میامیز. آن چنان که نتوانم این سه قوم جدا از هم را باز شناسم.
کویر
شریعتی: من دوست ندارم که در آبادی ، کسی از کویر گفتگو کند، کویر کتاب مجلسی نیست مثل این است که کسی با «لباس زیر»، که در «اندرون» می پوشد ، بیایید به دم در توی کوچه و بازار… و یا حتی در محفل ادبی
– خوب، ولی شما به هر حال آمده اید،
– بله، صدایی از بیرون شنیدم ، صدای پای رهگذری .
مردم عجب به ریا و نفاق احتیاج پیدا کرده اند، اگر یک بار ان را فراموش کنی بر تو نمی بخشند!
– این رهگذر کیست؟
– همان که هر کسی در کمینگاه فطرتش ، تمام عمر را به انتظار او نشسته است
– همه چنین انتظاری را در خود احساس نمی کنند
-آری ، اینها همه خوشبخت هایی هستند که به قول هانری پل سیمون :«در انتظار هیچ نیستند جز رسیدن اتوبوس»!
– کویر از نظر نویسندگی چه سبکی است؟
– سبکی است که با آن کویر نوشته شده است!
– به عقیده شما کویر اثری که بر نسل جوان روشنفکر میگذارد اثر همه ی کتاب های دیگر شما را خنثی نمی کند؟
من خیلی ها را دیده ام که چنان نشئه ی کویر شده اند که زندگی را از یاد برده اند و از راه مسئولیت و عمل و واقعیت گرایی پرت شده اند.
– بله مثنوی من ، چو قران مدل هادی بعضی ؛ بعضی را مضل!
-هادی؟ اصلا در کویر ، مگر مسئله هدایت فکری هم مطرح است ؟ من فکر می کنم یک اثر بزرگ «هنر برای هنر »است و «فکر برای فکر» ،نه «هنر در خدمت اجتماع »! «از کجا آغاز کنیم » شما یک اثر هدایت کننده و مسئولیت آور است ه چند که از نظر فکری و ادبی قابل مقایسه با کویر نیست، همانطور که گفتید، کویر مثنوی شما است ، در صورتی که شما گفته اید، امروز ما به مثنوی کمتر احتیاج تا یک «رساله علمیه»! کویر با ان قدرت خارق العاده اثر «شهادت» را می برد.
-برای انهایی که کویر را بد می فهمند ، ! روحی که از ابادی شهر به برهوت کویر می افتد ، همسایه دیوار به دیوار مرگ قرار می گیرد…مردم پرستش را بد می فهمند ، نیایش را هم بد می فهمند . الان اثری را که دعا و پرستش بر روح ها می گذارد ، اثری تخدیر کننده ، اغفال کننده از واقعیت ها و سلب کننده مسئولیت ها و فلج کننده ی عمل است ، در حالی که پرستش و نیایش ورزش روح است برای «از خود کنده شدن و در راه آرمان فدا شدن » . دعا ، روح آدمی را برای قربانی شدن پرواز می کند ! «علم» آدمی را از اسارت طبیعت آزاد می کند ، زندان بیرون را میکشد ، و تنها «عشق» قدرت و لیاقت آن دارد که آدمی را اسارت خود نجات دهد ، از زندان درون رها کند ! خود را فدای دیگران کردن دعوتی است که جز از زبان عشق نمی توان شنید
«آنجا که عشق فرمان می دهد محال سر تسلیم فرود می اورد !»
می گویید کویر در بسیاری اثری گذاشت که زندگی را فراموش کردند ، آری، مگر نه همین «زندگی » است که در نخستین گام ، یک « مجاهد » باید فراموش کند !
برای زندگی مردم فداکاری کردن ، یعنی زندگی خود را فدا کردن ! جز این هر شکل دیگری ! یا قربانی احساسات و تبلیغات و تحریکات غریزی قرار گرفتن است و یا «معامله ای ، بده-بستان » ! یا «سودایی» یا «سوداگری»
-ممکن است بگویید اساسا در کویر می خواهید چه بگویید؟ لااقل آن جمله ای که در آغاز کتاب نقل کرده اید چه معنی دارد ؟ « تو قلب بیگانه را می شناسی ، زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بوده ای »!
– تمام کویر ، حکایت همین قلب غریب است ! من معتقدم به همان اندازه که زهد می کوشد تا ، بدون حل تضادهای طبقاتی و تحقیق سوسیالیسم ، توحید و اخلاق و تکامل معنوی را در جامعه احیا کنند ، سوسیالیسم نیز ساده لوحانه می پندارد که با حل مشکلات اقتصادی و نفی استثمار مادی ، انسان را به مرحله «بی نیاز و بی رنجی » خواهد رساند . شکست نسبی رسالت انبیا در تحقق توحید به عنوان توحید الهی و لازمه اش : توحید انسانی ، حاکمیت اسلام اشرافیت و محکومیت اسلام علی و ثابت می کند که تا قدرت د اختیار یک طبقه است ، توحید نیز در دست او ابزار شرک می شود و احساس مذهبی نیز عامل تخدیر و بیماری فلج کننده! به نیروی خود اسلام ، خانواده پیغمبر مظلوم می شود و به نیروی قرآن ، علی در صفین شکست میخورد و بالاخره با فتوای دینی ، حسین تکفیر می شود ! از سویی رشد بورژوازی در غرب نشان می دهد که به میزانی نیازهای اقتصادی بیشتر تأمین می شود و انسان غربی به رفاه می رسد ، دغدغه روح و نیاز انسانی و عصیان و عطش بیشتر جان می گیرد.
کویر تجسم سرنوشت آدمی در طبیعت است …
من در کویر ، از لائوتزو و بودا پلی زده ام تا هادگر و سارتر و بهتر بگویم ، پلی کشف کرده ام که ان را مدیون «قصه ی آدم » در فرهنگ ابراهیمی ام و تجسم عینی سمبلیکش : «حج » که تئاتری که در آن ، کارگردان خداست و بازیگر ، انسان و نمایشنامه؟ فلسفه ی وجود و داستان آفرینش و قصه ی خلقت آدم انسان و تکوینش در تاریخ و حرکتش در ذات ، بر مبنای جهان بینی توحید ! چقدر آرزو می کردم تا آقای سارتر را بیاورم به «میقات» و بر او احرام بپوشانم تا آن « خودی را که این همه از آن رنج میبرد و در تلاش پوست افکندن از خویش است» ، در میقات بریزد و انگاه از نفی خویش ، به اثبات رسیده د میان آن دو کوه بدوانمش ، به تلاش آوارگی و جستجوی گمکرده ، که دلهره ی آدمی ست ، دلهره ی وجود آدمی ، دلهره ای که او را سخت بی تاب کرده است و انگاه بگویمش که «قبله در قفا بنه» و با خیل آدمیان یکرنگ ویک شخصیت که دیگر نام و عنوانی ندارند ، حرکت در آن سوی قبله را آغاز کن ! به سوی عرفان مرحله ی « شناخت » و در بازگشت به سوی کعبه ، درنگ در مشعر ، سرزمین شعور ، شعور حرام! حکومت شب ، و جمع اوری سلاح و آمادگی و انتظار حمله ، چشم در مشرق و هماهنگ آفتاب ، یورش بردن به «منی» صحنه ی جنگ و سرزمین عشق ! و کوبیدن هر سه بت تثلیث ، سه قدرتی که ادمی را در طول تاریخ قربانی استبداد و استثمار و استحمار! کرده است ، به نام سیاست ، اقتصاد و دین ! و آنگاه اسماعیلت را که نمیدانم چیست به عنوان بت نسل امروز یا… هر چه ، هر عزیزی که تو را از مسئولیت باز می دارد ،
قربانی کن ، در سرزمین عشق ، کارد بر حلقومش نه ، بفشر و…
گوسفندی ذبح کن ! لقمه ای به گرسنه ای ببخش !
وه ! که این حج کلافه ام می کند ! چهار سال است هنوز از حج باز نگشته ام !هنوز حاجی نشده ام !
– این پل واسطه از بودا به سارتر چیست؟
– کویر
• صمیمانه ترین نامه ها نامه هایی است که به هیچکس مینویسیم
برگرفته از سایت:شریعتی نیمه حرف
لطفا گاهی دروغ بگویید!
نوشته شده توسط سارا عرفانی
احتمالا برای شما هم پیش آمده که به جهت اصرار بر «صداقت» و از باب اینکه دوستتان بداند اطرافش دارد چه می گذرد، سخن یکی از آشنایان را در مورد او، که جنبه ی منفی هم دارد برایش کامل تعریف کنید. این اتفاق مخصوصا در میان نزدیک ترین افراد خیلی پیش می آید. خواهر و برادر، پدر و فرزند…
این در حالیست که اتفاقا یکی از معدود مواردی که به ما مجوز دروغ گفتن داده شده است، همین «اصلاح ذات البین» است. یعنی برای بهتر شدن رابطه ی دو نفر، نیازی نیست همه ی آنچه اتفاق افتاده را مو به مو تعریف کنیم. اما دقیقا جایی که ما اجازه داریم دروغ بگوییم، دروغ که نمی گوییم هیچ، سکوت هم که نمی کنیم هیچ، راستِ راستش را بدون کم و کاست می گذاریم کف دست طرف مقابل. حتی شاید گاهی کمی پیاز داغش را هم زیاد کنیم.
البته شاید بعضی از آدم های خیلی «نایس» و با کلاس بگویند ما هیچ وقت حاضر نیستیم دروغ بگوییم و این چه دینی است که دروغ گفتن را جایز دانسته است! اما نکته اینجاست که در دین اسلام، روابط بین آدم ها، دوستان، آشنایان، خواهران و برادران… اینقدر اهمیت دارد که چنین توصیه ای شده است. حتما اذعان می کنید که در این موارد، وقتی راستش را می گوییم از یک حادثه ی کوچک، گرهی کور می سازیم که شاید یک دوستی چند ساله یا رابطه ی صمیمی دو خواهر و برادر را به هم می زنیم.
اگر مجرد هستید، شاید کمتر با چنین مواردی مواجه شده باشید. اما معمولا بعد از تاهل بسیار بسیار پیش می آید که شما در موضع گفتن حقایقی قرار می گیرید که اتفاقا باعث بد شدن یا بدتر شدن رابطه ی دو نفر می شود. انصافا هم هنرمندی می خواهد انتخاب بهترین کار در چنین شرایطی و با اینکه ما می دانیم در این اوضاع مجوز داریم حقیقت را نگوییم، اما ترجیح می دهیم همه چیز را آنگونه که رخ داده تعریف کنیم. چه لذت ناپاکی در این صداقت مذموم نهفته است؟!
***
پیامبر اکرم فرموده اند:
«اَلا اُخْبِرُکُمْ بِأفْضَلَ مِنْ دَرَجَةِ الصّیامِ والصّلوةِ وَالصَّدَقَةِ؟ اِصلاحُ ذاتِ البَیْنِ فَاِنَّ فَسادَ ذاتِ البَیْن هِیَ الحالِقَةُ »
«آیا شما را به چیزی با فضیلتتر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است، زیرا تیره شدن رابطه میان مردم، مهلک و دین برانداز است.»
محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شفیعی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹، دوم، ج ۱۰، ص ۳۰۸۶٫
***
پی نوشت:
شاید بد نباشد در این ماه مبارک، تلاش کنیم با این صداقت مذموم در وجودمان مبارزه کنیم و حتی اگر کسی می خواست از دوستی عزیزی سخن چینی کند، با اینکه کنجکاو می شویم بدانیم در موردمان چه حرف بدی زده تا بتوانیم در زمان مقتضی حقش را کف دستش بگذاریم، اما خواهش کنیم که او سکوت کند و چیزی در آن مورد نگوید.
برگرفته :از جنس خدا
خودمو ببینم….
و هرگز دنبال آنچه علم و اطمینان نداری نرو که چشم و گوش و دل همه مسئولند(اسرا_36)
فک کنم فهمیدی چی می خوام بگم…توی جمعامونو نگاه کن یکی یه چیزی می پرونه درباره یه بنده خدایی…یکی می گه آره اون از اولم اینجوری بود فلان فلان شده…یکی دیگه می گه آره په بگو اون روز واسه چی این کارو کرد…یگی دیگه می گه اصلا اینا خوانوادگی اینجورین….یکی دیگه می گه من گفته بودم که این اینجوریه….
بابا به خدا درست نیست با آبروی مردم بازی کردن…
باور کن اونایی که اینجورین خودشون از همه بدترن…اگه به سر تا پای خودم نگاه کنم می فهمم اشتباه کسی گفتن نداره بهتره حواسم به خودم باشه….
بد خواه کسان هیچ به مقصد نرسد
یک بد نکند تا به خودش صد نرسد
من نیک تو خواهم و خواهی بد من
تو نیک ببینی و به من بد نرسد
راستی رفیق خوبم که آسمون وا شده شما ازش افتادی بیرون و نور از صورتت می پاشه بیرون .همه گنه کارن و شما امامزاده و درستکار.یادت باشه:
خدا هر گردنکش متکبری را خوار و پست می گرداند(امام علی ع)
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
…………
برگرد…
نویسنده: بی نهایت
بار خدایا پناه می برم به تو از این که در پیش چشم ها ظاهر من نیکو و باطن من در آنچه پنهان می دارم نزد تو زشت باشد در حالی که حفظ کنم و بد کرداریم را به سوی تو آرم که در نتیجه به بندگانت نزدیک و از خشنودی هایت دور گردم (امام علی ع)
آخ چقد وصف حال خوبیه این حدیث.عزیز اگه حال خوبی داری اگه کارت درسته اگه تا حالا خودتو قلبتو سیاه نکردی سعی کن که طرفش نری.به حسین قسم تا تهش رفتیم هیچی نبود.دو دستی اعتقادتو بچسب.
آخ که چقد دلم پره.چند ماه ننوشتم.می خواستم بگم تا هر جایی رفتی بسه!دیگه برگرد.این راه تاریک و سیاه و کثیف تا ادمو به لجن نکشه دست از سر آدم برنمی داره.خلاصه قدر خودتو بدون.
نمی خواد کنجکاوی کنی.نمی خواد یه دفعه امتحان کنی.از اول طرفش نرو.که همانا رفتنو فرو رفتن تو این منجلاب…
ای نسخه ی نامه الهی که تویی
وی آیینه ی جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
شاید بخندی بهم.شاید بگی چی می گه این یارو.شاید بگی واسه من زود حالا.شاید بگی برو بابا.ولی بدون یه وقتی می فهمی که خیلی دیره.بعضی چیزارو نمی شه درست کرد.کلا دیگه سخته اینجایی که واستادی دوباره واستی
راستی از من دلگیر نشو…
فکر بهبود خود ای دل زدری دیگر کن
درد عاشق نشود به به مداوای حکیم
گوهر معرفت اندوز که با خود ببری
که نصیب دگرانست نصاب زر و سیم
دام سختست مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
دلم هنوزم پره.ای خدا.بریم.
چند می ارزی؟
-
دایم در شب و روز نام خدا را یاد کن وبه کلی از غیر او علاقه ببر و به او پرداز همان خدای مشرق و مغرب عالم که جز او هیچ خدایی نیست و او را بر خود وکیل و نگهبان اختیار کن(مزمل_ ٩)
چرا این آیه انقد آرومم می کنه.فکر می کنم برا اینکه فرموده:به کلی از غیر او علاقه ببر.واقعا چقدر زیباست که آدم وابسته ی هیچ کس و هیچ چیز نباشه.فقط خودش باشه.فقط اون واسش مهم باشه.می دونم که دوست داشتن کسی جرم نیست…و اینم می دونم که دوست داشتن موجودات خدا یه وظیفس.ولی چقدر قشنگه که آدم تو زیبایی و دلربایی یک چیز خالق اون موجود یا شی رو ببینه که صد در صد در هر موردی برمی گردیم به همون خدای زیبای تنها.بی نیاز.مهربان.بخشنده.ستار و هزار صفت دیگه که خیلی شنیدین.و اینکه به نظرم زیبایی و جوونی و قدرتمندی و ثروت هر انسانی کوتاه مدته.خیلی کوتاه.ارزشش چقدره؟انقدی هست که من خودمو بفروشم تا اون زیبایی رو بدست بیارم.
بر هر چه همی لرزی می دان که همان ارزی
زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد
خیلی خوبه که قدر خودمونو بدونیم.خودمونو ارزون نفروشیم.به دو تا حرف عاشقونه.به یه کلکل که تو نمی تونی این کارو انجام بدی بعد گیر اون کار بیفتیم.به دو زار پول.به یه ماشین.به یه خونه.بعضیامونم که با یه چشمک و شایدم یه آبنبات
آره واقعا هر کسی یه قیمتی داره اینو زیاد شنیدین.قیمت ما چنده؟؟؟
یه لذت زود گذر…نگو که تو نمی دونی.فکر نکن که از اون امامزاده های بی عیب و نقصم ولی برگشتم که راهی جز او نیست…
یه چیز دیگم می دونم که هیچی ارزش اون خدای مهربونو واسم نداره…
روسیاهم… والسلام
خدایا توانایی آن ندارم که به وسیله ی آن از نافرمانی ات منتقل شوم مگر هنگامی که برای دوستی ومحبتت بیدارم کنی… (مناجات شعبانیه)
فکر می کنم راهی بهتر از محبت و عشق ورزیدن به معبود و اولیای برگزیده ی خداوند تعالی وجود نداشته باشه ویقین دارم که سریعترین راه و ایمن ترین راه و زیرکانه ترین راه همین باشه.حقیقتا که ما توانایی آن نداریم که یک انسان متعالی باشیم بدون معصیت که پیامبران هم با اون عظمت معصیتهایی به نظر ما کوچک ولی در درگاه حق تعالی بسیار بزرگ انجام میدادند.
معصیت کوچک و بزرگ در این درگاه معنی نداره.چونکه صاحبخونه خیلی بزرگه و ما خیلی خیلی کوچیک.پس هر معصیت کوچیکی تو درگاه اون خیلی بزرگه.
من با دوستای خوبم که فکر می کنن که خیلی کارشون درسته و سرقفلی بهشت به نامشونه هیچ کاری ندارم.ما رو هم دعا بفرمایید
این نوشته ها مال اوناست که فکر می کنن هیچی ندارن.گنه کارن.روسیاهن.کسایی که فکر می کنن خیلی اوضاعشون بی ریخته.هر کاری بگی کردن.خلاصه بد روسیاهن.
ولی یه چیزو خوب می دونم اونم اینکه خیلی خدای بزرگی داریم.هر موقع بخوای برگردی می گه بفرما خوش اومدی.هر کاری کردی نادیده می گیره قاطی خوبا راهت می ده و می زاره باهاش حرف بزنی.خدایی که راحت می شه حسش کرد.میشه دیدش.می شه درکش کرد.اونی که تو رو دوست داره و عاشقته.به این فکر می کنم همیشه خندم می گیره.خدا به اون بزرگی عاشق ما کج و کوله هاست(بازم با شما که خیلی خوشکلی نیستما)خلاصه رفقا می دونم وقت تنگه.با کارهای آبکی و پوشالی حواسمون پرت نشه.رنگ این دنیا چشامونو نبنده
همه ی اینارو به خود بدبختم گفتم که هر روزم بدتر از دیروز و هر سالم گنه کار تر و روسیاه تر از سال پیش
تو به خودت نگیر رفیق!
الهی مگوی که چه آورده اید که درویشانیم و مپرس که چه کرده اید که رسوایانیم (خواجه عبداله انصاری)
لب بر لب کوزه بردم از غایت آز
تا زو طلبم واسطه ی عمر دراز
لب بر لب من نهاد و می گفت به راز
می خور که بدین جهان نمی آیی باز
خوشا چهره ای که خداوند به آن می نگرد در حالی که از ترس خدا بر گناهی که کرده و جز او کسی از آن آگاه نیست می گرید.(پیامبر(ص))
دوست دارم بشینم زار زار گریه کنم.نمی دونم حال شما چه جوریه.من الان این جوریم. می خوام گریه کنم به حال خودم.به حال عمرم که همش تو حرف زدن گذشت نه عمل کردن.به اینکه می خواستم خوب باشم نشد.به اینکه می خوام فقط تو رو ببینم ولی نمی زارن یا نمی شه.
خدایا می خوام به کار بد و خوبم گریه کنم.به گذشتم به آیندم به الانم….به دور و ورم که انقد شلوغش کردم.
هان!آیا کسی نیست که پیش از رسیدن روز سختی برای آن کار کند؟ (امام علی)
نه!گریه ی من از ترس نیست.از کارای اشتبامه.از کارایی که تو خوشت نمی آد.باهاشون حال نمی کنی.منم هر روز خواسته و ناخواسته انجامشون می دم.خدایا می دونم تو بخوای درستم می کنی.پس بخواه که می دونم بقیه ی عمرمم زود می گذره و یک دفعه می گن خوش اومدی.وقتت تمومه.کاسه کوزتو جمع کن داداش. باید بری.نمی خوام اینطوری برم.خودت ما رو نجات بده می دونم هیشکی دلش بیشتر از تو برا ما نمی سوزه.خودت آفریدیمون خودت جمع و جورمون کن ای خدااااااای مهربون.
خواجه عبداله انصاری می گه که:الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست.دستم گیر که جز فضل تو پناهم نیست.
می دونم خیلی بدی کردم.می دونم هر کاری دلم خواست کردم.می دونم رو هوسم کار کردم.ولی می دونی اگه بگی برو کجا رو دارم برم؟آخه کجا برم؟
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
چرا ظرف مرا بشکست لیلی…
صبر کن وعده ی خدا حق است و فرا خواهد رسید.این مردم بی ایمان و یقین تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند(۶٠_روم)
سختی هر چی بیشتر می شه باید بفهمیم که اون نظرش به ماست.اقلا نگامون می کنه.اقلا هنوز دوست داره صداش کنیم.دوست داره صدامونو بشنوه.اشکامونو ببینه.خدایا شکرت که به ما درد دادی تا درمانش خودت باشی.خدایا بی دردم نکن که فراموشت کنم.که از یادم بری.که مغرور شم.که فکر کنم چیزی شدم.
الهی سوز عشقت بیشتر کن دل ریشم زدردت ریشتر کن
از این غم گر دمی فارغ نشینم به جانم صد هزاران نیشتر کن
آره انقد ننالیم که ماشین نداریم.خونه نداریم.پول نداریم.یه خورده اونو بخوایم.اینا اسباب بازی های این دنیاست.اصل اونه.تازه به اینام که می رسیم راضی نمی شیم هی مدل ماشینو ببر بالا.خودمونو می کشیم زیر صد تا قرض می ریم خونمونو دو تا کوچه ببریم بالاتر.اخرش چی؟آدم خوبه تلاش کنه همه چیز داشته باشه ولی یادمون باشه ما سوار الاغمون بشیم نه الاغمون سوار ما.
این عمر به ابر نو بهاران ماند
این دیده به سیل کوهساران ماند
ای دوست چنان بزی که بعد از مردن
انگشت گزیدنی به یاران ماند
———–
چند مرتبه گفتم من هیچ ادعایی ندارم.یه بنده ی رو سیاه گنه کارم که به اون واحد بی همتا نیازمندم به بخششش.به لطف و کرمش.و به خدا امیدوارم گرچه از همه روسیاه ترم.بازم قبلا گفته بودم که یه استادی داشتیم می گفت مروارید و از دهن سگم شده بگیرین.یا حق
گم نشی!
و هر کسی از یاد خدای رحمان دل بگرداندبرای او شیطانی بگماریم که همنشین اوست(زخرف_٣۶)
نمی خواستم دیگه بنویسم ولی حالا می خوام پس می نویسم
می دونید چیه تازه فهمیدم هیچی نفهمیدم
تازه فهمیدم آدم یه دفعه تو دنیاش گم می شه همه چی رو از یاد می بره
تازه فهمیدم هر چی بالاتر باشی بدتر زمین می خوری
تازه فهمیدم اگه خودش نخواد خودتم بکشی رات نمی ده هی دور می شی
تازه فهمیدم نباید بهش عادت کرد باید هر روز درکش کرد.هر روز یه چیزی ازش فهمید.
تازه فهمیدم خیلی زود می گذره.جا نمونیم.ضرر می کنیم
هر کس ارزش خود را نشناخت بدبخت شد(امام علی)
دوست دارم بازم بگم ولی حوصلتون سر می ره
عشق می گوید به گوشم پست پست
صید بودن خوشتر از صیادی است
در برم ساکن شو و بی خانه باش
دعوی شمعی مکن پروانه باش
آره خودشو بچسبیم آخر هر چیزی اونه!
پی بردن تو به بزرگی آفریننده آفریده شده را در چشم تو کوچک می نماید٠(امام علی علیه السلام)
اگه خدامونو بشناسیم دیگه جلو کسی سرمونو خم نمی کنیم .کار فوق العاده ی کسی برا ما فقط یه کار معمولیه.هیچ چیزی اونقد چشمونو نمی گیره چون می دونیم آخر هر کاری خدای خودمونه.دیگه زیباترین ها هم ما رو یاد خودش می ندازه نه اینکه بنده ی اون مخلوق زیبا بشیم.همیشه آزادیم اسیر چیزی نمی شیم.خیلی قشنگه نه؟
گواهی می دهم معبودی به سزا نیست جز خدا.یگانه ایست که شریک ندارد.اول است که پیش از او چیزی نبوده و آخر است که برای او حد و انتهایی نیست.وهم ها به هیچ یک از صفات او نمی رسند و دل ها او را به کیفیت و چگونگی تصدیق نمی نمایند و تجزیه و تبعیض برای او روا نیست و چشم ها و دل ها به او احاطه ندارد(امام علی)
جالب تر شد نه؟تا اونجایی که عقل ما کار می کنه هممون رو هم تو هر کاری تو هر چیز زیبایی تو هر تخیلی در برابر اونی که خدا هست هیچم نیست منو نیگاه کن هیچم نیست.حالا ببین چقدر زشته یه بنده ی ناچیز خدا مغرور باشه یا عاشق یه ماشین باشه یا یه بنده ی دیگرو بت کنه جلوی خدایی که بی انتهاست.نامحدوده.تصور و تخیل و توهم و تفکر بهش پی نمی برن به ذاتش راه پیدا نمی کنن…
خیلی زشته ولی کار هر روزمونه…
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
ارزششو نداره…تو گرون تری!
آنچه از نعمت های این عالم به شما داده شده متاع و زیور بی قدر زندگانی دنیاست و آنچه نزد خداست بسیار برای شما بهتر و باقی تر است اگر فهم و عقل کار بندید(۶٠_قصص)
یه سوال؟ همیشه تو ذهنم بوده اونم اینکه چرا ما به خاطر ۵٠ یا ۶٠ نه ١٠٠سال دست به هر کار کثیفی می زنیم.سر این کلاه می زاریم سر اون کلاه می زاریم پول یتیم و پیرمرد و پیرزن و بدبخت و مثه آب خوردن بالا می کشیم.بعد ماشین می کنیم می ندازیم زیر پای بچه ١۶ سالمون.فرشش می کنیم.خونش می کنیم.غذاش میکنیم مثه هلو می خوریم.چه جوری. چه جوری؟بابا به قران ما هم یه روز می میریم.به علی قسم مرگ مال دیگرون نیست مال ما هم هست.
به خدا سوگنداین دنیای شما در چشم من خوارتر و پست تر است از استخوان بی گوشت خوک که در دست گرفتار به بیماری خوره باشد(امام علی علیه السلام)
کاش که می شستیم یه خورده فکر می کردیم بعد می دیدیم که50یا 60سال ارزش این کارارو نداره.ارزش چابلوسی و رشوه دادن و گرفتنو و حروم خوری و نیم ساعت حال کردن با ناموس مردمو نداره.به هرکسی دوست داری قسم ارزششو نداره.
حالا فکر نکنین ما از آسمون افتادیم یا امامزاده ایم این حرفارو می زنیم نه.ما خودمون از همه بدتریم فقط یه خورده بچه پوروییم.بعدم نافرم به اوستا کریم دل خوش کردیم که ببخشتمون.خدایا ما رو ببخش جلو دشمنت روسیاه نشیم.
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یا رب این قلب شناسی زکه آموخته بود
آره اومدیم آدم بشیم خیر سرمون
دوست ترین بندگان نزد خدا بنده ای است که خداوند او را بر تسلط به نفس خویش کمک و یاری کرده است(امام علی(ع))
مرحوم دولابی:گفت چرا ما را نعوذباله از خود جدا کرد.گفت آنجا قرب بود نمی شد آدم بی ادب باشد ما هم بی تجربه بودیم هستی با ما بود در حالی که بی ادب بودیم لذا درست در نمی آمد.اینجا دماغ همه مان به خاک خورد خدا را سجده کردیم یا اله گفتیم دچار اجنبی شدیم نفس خودمان دشمنمان شد حالا که برگشتیم مثل آدم وارد می شویم.
تو این شبای قدر اگه قول میدیم چیزی به خدا میگیم فقط مردونه باشه.یه چیزی نگیم همون موقع که اومدیم بیرون یادمون بره.اگه توبه می کنیم پای حرفمون محکم وایسیم نه فردا بریم همون گناه رو دوباره بکنیم که حدیثه انگار خدا رو به مسخره گرفتی نعوذباله.آره داداش خدا رو به مسخره نگیریم.
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
درک و معرفت
و بعضی از مردم کسی است که خدا را به زبان و ظاهر می پرستند نه به حقیقت. از این رو هر گاه به خیر و نعمتی رسد اطمینان خاطر پیدا کند و اگر به شر و فقر و آفتی برخورد از دین خدا رو بگرداند چنین کس در دنیا و آخرت زیانکار است و این زیانش بر همه کس آشکار است.(11_حج)
هر کسی اندازه ی درکش خدا رو می فهمه.هیچ کس حق نداره کسی رو مواخذه کنه بگه چرا اینجوری فکر می کنی.یکی از دستگاه ریسندگیش خدا رو می شناسه.یکی از گلای باغچش.یکی به آدما نگاه می کنه.یکی هر چیو می بینه یاد خدا می افته.یکی دلشم خداییه.یکی برا خدا نفس می کشه.
هیچ عالمی نمی تونه بگه من از اون گارگر ساده بیشتر می فهمم.معلوم نیست شاید اون به خدا نزدیکتره.از رو ظاهرم که اصلا نمی شه چیزی گفت.همه چی تو باطن آدماست.2کلاس که درس می خونیم یا 2 تا کتاب می خونیم ادعامون نشه.یه کسایی رو دیدم اصلا سواد خوندن و نوشتن ندارن ولی به کجاها رسیدن که فکر کردن بهشم برا ما محاله.
لباس و مارکشو و مدل مو و ریشو اینام آدمو به خدا نزدیک نمی کنه.منظورم این نیست که کثیف و زشت باشیم نه.منظورم اینه زیاد مهم نیست چی تنته.مهم اینه تو فکر و دلت چی می گذره.اینم بگم سفارش شده بهترین چیزا رو تن کنین.بهترین ها رو بخواین.ولی نه به هر بهایی.چه آدمایی که لباش تنشون یه هزاری نمی ارزه ولی دنیا رو خوار و ذلیل کردن.همه چی به دستشونه.
خوشا به حال اونایی که مخلصانه عاشق خدا هستن نه به خاطر پول و موقعیت اجتماعی و صد تا چیز پست دیگه.برا خدا از خواب بیدار می شن, نفس می کشن, راه می رن,زندگی می کنن و می میرن.
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت دیوانه ی عشق تو سر از پا نشناخت
هر کس به تو ره یافت زخود گم گردید آن کس که تو را شناخت خود را نشناخت
برگرفته از وبلاگ:باعشق
مناجات…
خدایا…. خداوندا… ای خدایی که یکی از صفات کبریایی ات «هو الرفیق» است. ای دوست و رفیق ما….
سعادت مصاحبت خود را به ما عطا کن و ما را عاقبت به خیر فرما. غم ها را از تمامی دل ها بزدای و تمام بیماری ها را شفا بده که تو شافی هستی و تو رحیمی.
خداوندا به ما بفهمان که عدالت به معنی مساوات نیست تا تو را به اشتباه بی عدالت نخوانیم که تو عادلی .
خدایا فاصله ی دست و زبانمان را کم نما و به ما یاد بده هرچه را می گوییم به کار بندیم که تو رب (مربی) هستی.
خدایا در زندگی همه ی ما سختی هست، آن را به لطف خودت سهل گردان که تو رحمانی.
خدایا عیب های ما را بر همگان برملا مساز که تو ستار العیوب هستی
خداوندا… همه ی ما از دامن مادری به وجود آمده ایم و همه مان در حضور پدر و مادری پرورش یافته ایم… خدایا اگر هنوز در این دنیا هستند سایه شان را بر سرمان مستحکم بگردان و اگر رخت بر بسته اند قرین رحمت قرارشان بده و خودت ما را از شر بدی ها محفوظ بدار که تویی پناه بی پناهان
خداوندا… بسیارند دل شکستگان در میان ما. مرهمی بر دلهایشان باش که تو بر همه ی دردهایمان بصیری.
خدایا… به ما بیاموز که در هنگام شادمانی هم تو را یاد کنیم و به ما سعادت عبادت را عنایت فرما که اگر تو نخواهی همه مان گمراه می شویم که تو جباری.
خدایا… به ما بیاموز که خدمت به خلق کمتر از عبادت حق نیست
خداوندا… توبه ی ما بپذیر و بر عیب های ما مگیر
خدایا… امشب، شب شهادت حضرت علی (ع) است. آن شیر مرد تو، آن فرزند کعبه. آن مهربان مرد. همان کسی که با دوستان و بی پناهان محبتی وصف ناشدنی داشت و در برابر دشمنان با صلابت می ایستاد… خداوندا… آرزو می کنیم واقعا پیرو او باشیم و سعی کنیم در رفتار نیز همانند او باشیم.
{خدایا به من توانایی بده تا آنچه را که تو زود می خواهی من دیر نخواهم و آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم}
بریم پیش خودش…
باز هم خدا بر آنانکه از روی جهالت و نادانی عمل زشتی انجام داده و سپس به در گاه خدا توبه کرده و اصلاح کنند بعد از توبه خدا آمرزنده و مهربانست.(١١٩سوره ی نحل)
نا امیدی از رحمت حق یکی از بزرگترین معصیتها شایدم بزرگترین اوناست.همه چیز دست خودشه.پس اگر بخواد به راحتی می بخشه.از اون بخشنده ترم که وجود نداره.از اون مهربون تر که نیست.پس چرا به خودش نگیم.چرا معذرت نخوایم.چرا پیش بهترین و زیباترین و مهربون ترین نریم.بابا خودش داره میگه برگرد.اما مردونه برگردیم.دیگه عهد نشکنیم.پای قولمون واسیم.به خدا بهتر از راه خودش هیچ راهی نیست.اگه بگم همه راه ها رفتم و آخرش به این راه رسیدم شاید بگین این چی می گه.ولی به خدا قسم هیچ راهی بهتر از راه خدا نیست.
امام علی می فرمایند:هیچ شرف و بزرگی بالاتر از اسلام و هیچ عزت و ارجمندی ارجمند تر از پرهیزگاری و هیچ پناهگاهی نیکوتر و استوارتر از ورع و هیچ شفیع و خواهش گری پیروز تر و رهاننده تر از توبه و بازگشت نیست.
چه زیادن کسایی که هی امروز و فردا کردن برای برگشتن اما مهلتشون به سر رسید. خودشونم نفهمیدن چی شد.بابا اگه همه ی دنیا رو داشته باشی باید بزاری بری.اگه به علمت می نازی که اصلا علمی نداری .اگه به زیباییت می نازی چه خوشکلایی که الان تو صورتشونم نمیشه نگاه کرد.هر با وفاییم یه روز از آدم جدا می شه هیچکی با آدم نمی مونه .پس هیچی نداریم. فقط محکم خودشو بچسبیم.
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
عیبم نکن به رندی و بدنامی ای حکیم کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
دل های زنده
پارسایان گروهی هستند از اهل دنیا که اهل آن نیستند پس در دنیا می باشند مانند کسی که اهل آن نیست.عمل آنها در آن به آن چیزی است که می بینند وبه دفع عذاب که از آن می ترسند می شتابند.بدن هاشان بین اهل آخرت در گردش است.اهل دنیا را می بینند که به مرگ جسدهاشان اهمیت می دهند و ایشان به مرگ دل های زنده ی خود اهمیت می دهند. (امام علی(ع))
مردن ترس نداره از این بترس که دلت بمیره.بعضی کارا دل آدمو بد جور سیاه می کنه.یه کاری نکنیم که دیگه روی برگشت نداشته باشیم.دل جای کینه نیست جای خیانت نیست جای غرور نیست.آدم از دلش به آسمون می رسه.دل آدم که خوب باشه خود خدا راه رو به آدم نشون می ده.یه دل پاک از همه ی دنیا ارزشش بیشتره.فکر نکنیم چیزی رو میشه مخفی کرد آخه
خدا کاملا به اسرار غیب آسمان ها و زمین داناست وبه افکار و اندیشه ی دلها هم آگاهست(۳۸-فاطر)
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند ازپی زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
کاش که دل ما هم انقد شلوغ نبود.کاش مثل اولا پاک می موند.کاش فقط جای خودش بود.کاش که کثیف نمی شد.
می خوام از خدا بگم
آیا این خلق(بدون خالق)از نیستی صرف بوجود آمدند؟یا خویشتن را خود خلق کردند؟(۳۵)یا آنکه آسمانها و زمین را این مردم آفریدند بلکه به یقین خدای خود را نشناختند(۳۶)آیا گنج های رحمت پروردگار نزد آنهاست یا هیچ قدرت و سلطنتی دارند؟(۳۷ـ سوره طور)
آخه چرا ما حاضریم درباره هر مزخرفی فکر کنیم اما یک لحظه فکر نکنیم کجاییم،چی کار می کنیم،از کجا اومدیم،هدف چیه،کی ما رو آفریده.نمی دونم شایدم جواب این سوالا را می دونیم اما انقدر ضعیفیم که یک دفعه همه چیز یادمون میره یا خودمونو به خنگی می زنیم و این خدای به این خوبی رو فراموش می کنیم!!!
امام علی می فرمایند:سپاس خداوندی را که بی دیده شدن شناخته شده است،بدون بردن رنج آفریننده است.به قدرت و توانایی خود موجودات را آفریده و به بزرگی و برتری از گردنکشان اطاعت و بندگی طلبید و با بخشش خویش بر بزرگان سرور و مهتر است و اوست خداوندی که آفریده هایش را در دنیا جا داد و پیغمبرانش را به سوی جن و انس فرستاد تا برای ایشان پرده ی دنیا را بردارند.
به خدا قسم اگه دنبال خودش بریم دیگه نمی خواد دنبال چیز دیگه بریم.اگه سر تعظیم جلو خودش فرود بیاریم دیگه نمی خواد ذلیل و خوار مخلوقش بشیم.اگه اونو داشته باشیم دیگه دنبال ذلت دنیا حتی لذت بهشتم نیستیم.اگه اونو داری همه چی داری دنبال چیز دیگه نباش چون هیچ چیزی ارزش کنار خدا بودن رو نداره.
و خداوند( در سوره ی انعام-۳۶)می فرماید :ای رسول دعوت تو را تنها زنده دلان عالم که گوش شنوا دارند اجابت کنند که خدا مردگان را بر انگیزد تا به سوی او باز گردند(تا جزای عملشان را ببینند)
میان او که خدا افریده است از هیچ دقیقه ایست که هیچ آفریده ای نگشادست
به کام تا نرساند لبش چون نای نصیحت همه عالم به گوش من بادست
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیثت اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است
عاقبت به خیر باشی…
امام علی(ع) می فرمایند:بر بهترین این امت از عذاب و کیفر خدا ایمن و آسوده مباش به جهت فرموده ی خداوند سبحان(آیه ی۹۹ سوره ی اعراف)از کیفر خدا ایمن نیستند مگر مردم زیانکار و بر بدترین این امت از رحمت و مهربانی خدا نومید مشو به جهت فرموده ی خداوند سبحان(آیه ی ۸۷ سوره ی یوسف) از رحمت خدا نومید نشوند مگر کافران.
اول این که از رو چهره ی کسی نمی شه بفهمی تو دلش چی می گذره یا چه اعمالی انجام داده و می خواد بده.بعد اینکه بزرگان ما هیچ وقت به خودشون نمره ی قبولی تو این امتحان دنیا نمی دن.شب ها برای کوتاهی هاشون از درگاه خدا طلب بخشش می کردن و روزها دنبال بدست آوردن رضای خدا بودن.یه روزی شیطون بنده ی درجه ۱بود مگه نه!
خداوند در سوره ی فرقان می فرماید:و آنان هستند که شب را به سجده و قیام نماز برای رضای خدا روز کنند(۶۴)وآنان هستند که دایم به دعا و تضرع گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بگردان که سخت عذاب مهلک دایمی است(۶۵)
قومی زخیال در غرور افتادند وندر طلب حور و قصور افتادند
قومی متشککند و قومی به یقین از کوی تو دور دور دور افتادند
عرض کنم خدمتتون که خیلی ها بودن که اگه ما دربارشون تصمیم می گرفتیم حتما اهل جهنم بودن اما به خدا اینطوری نشد و اونا رستگار شدند برای اینکه خدا خودش می گه من هدایت می کنم فقط من.در آیه ۵۶ سوره ی قصص می فرماید: ای رسول ما چنین نیست که هر کس را تو بخواهی هدایت توانی کرد لیکن خدا هر که را خواهد هدایت می کند و او به حال آنانکه قابل هدایتند آگاه تر است.
به ذات پاک منزه که بعد این همه کار به هر طرف نگرانیم تا کدام کنیم
قرار عاقبت کار هم بر این افتاد که خویش را همه حیران و خیره نام کنیم
اول انجام واجبات و ترک محرمات
هرگاه مستحبات به واجبات زیان رساند آن مستحبات را ترک کنید (امام علی)
فرموده ی امام کاملا واضح است اما نمی دانم چرا ما خودمون به بعضی از مستحب ها ارزش بیشتری می دیم و به امر واجبی که حتما از ما در مورد اون سوال می شه آسیب می زنیم یا اصلا انجام نمی دهیم.
امام علی (ع) می فرمایند:خردمند کسی است که هر چیز را به جای خود گذارد.عرض کردند نادان را برای ما بیان فرما.فرمود: بیان کردم
نادان است کسی که به خاطر مستحباتش به واجباتش آسیب زند. همینطور است پیشی گرفتن ترک محرمات بر انجام مستحبات.هر امری نزد خداوند متعال از رتبه و شانی خاص برخوردار است.ما تعیین کننده ی انجام اعمال و رتبه بندی آنها نیستیم.
بعضی که پا را فراتر گذاشته و از خودشان اعمالی را انجام می دهند که نه جز واجبات است نه مستحبات.و با این نوع اعمال راه را به خود دور می کنند و صد البته دچار معصیت هم می شوند چون از انجام واجبات باز مانده اند.
ما باده زیر خرقه نه امروز می خوریم
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید
ما می به بانگ چنگ نه امروز می کشیم
بس دور شد که گنبد چرخ این صدا شنید
امید و آروزیت فقط به خودش باشد
از امام صادق علیه السلام روایت است که حضرت در برخی از کتابها چنین خوانده است که خدای تبارک و تعالی می فرماید: سوگند به عزت و جلالم و بزرگواری ام و بلندی من بر عرشم که آرزوی هر که چشم آرزویش به سوی مردم است با نومید نمودنش قطع می کنم و در نزد مردمان جامه ی ذلت بر او می پوشانم و او را از نزدیکی خود به کنار می زنم و از فضل خود او را دور می کنم. آیا در سختی ها چشم آرزویش به غیر من دوخته می شود در حالی که سختی ها به دست من است و آیا به غیر من امید دارد و با فکر خود در غیر مرا می کوبد در حالی که کلید درهای بسته به دست من است و درگاه من به روی هرکه مرا بخواند باز است؟ پس کیست که در حادثه ای چشم آرزویش به من دوخته بوده و من او را از آرزویش جدا کردم؟ و کیست آنکه در بلای سختی به من امید بسته و من امیدش را از خودم بریده ام؟ من آرزوی بندگانم را در نزد خود نگه داشتم و آنان به نگهداری من راضی نیستند و آسمانهایم را از فرشتگانی که از تسبیح من خسته نمی شوند پر کرده ام و به آنان امر کرده ام که درهای بین من و بندگانم را نبندند با این وجود بندگانم به گفتار من اعتماد نمی کنند.
آیا کسی که مصیبتی از مصائب من بر او وارد شده نمی داند که هیچ کس غیر من نمی تواند آن را بر طرف کند مگر بعد از اینکه من اجازه دهم؟
پس چه شده است که او را می بینم که از من غافل گشته است؟ با جود و بخشش خودم چیزی را که از من درخواست نکرده است به او عطا کرده ام سپس آن را از او گرفته ام پس او بازگشت آن را از من نخواسته و از غیر من آن را درخواست می کند، آیا در مورد من می پنداری که منی که پیش از درخواست عطا می کنم اگر از من درخواست شود سائل خود را اجابت نمی کنم؟ آیا من بخیل هستم که بنده ام مرا بخیل پندارد؟ آیا جود و کرم از آن من نیست؟ آیا من محل برآورده شدن آرزوها نیستم؟ پس چه کسی به جز من آرزوها را قطع می کند؟ آیا آرزو کنندگان از اینکه به غیر من چشم آرزو بسته اند نمی ترسند؟ پس اگر همه اهل آسمانها و زمین من آرزو کنند و من آرزوی همه را بر آورده سازم از ملک من به اندازه ی ذره ای کم نمی شود و چگونه ملکی که من متولی و متصدی آن هستم کم می شود؟ پس ای تیره بختی باد بر نومیدان از رحمت من و ای تیره بختی باد بر کسی که مرا عصیان کند و مراقب من نباشد.
============================
هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
و گر تو زهر زنی به که دیگری تریاک
تو را چنان که توئی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کس کند ادراک
به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک
تو در وصف نیایی
آیا درک می کنی و می فهمی او را هرگاه به منزلی داخل شود؟یا او را می بینی هرگاه جانی را می ستاند؟بلکه چون قبض روح می نماید بچه ای را که در شکم مادرش می باشد؟آیا از بعض اعضای مادر بر او وارد می شود؟یا آنکه روح به اذن و فرمان پروردگارش به سوی او می رود؟یا ملک الموت با آن بچه در اجزای درونی مادر ساکن است؟چگونه خدای خود را وصف کند کسی که توانایی ندارد از اینکه مخلوقی را که مانند خود است وصف نماید؟(امام علی(ع))
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
وحال که عظمت او را درک می کنی و این مطلب را می فهمی که مخلوق او هم در قوه ی درک ما نمی گنجد و از وهم ما هم خارج است چه برسد به ذات مقدس حق تعالی آیا دیگر جای تکبر است؟جای معصیت است؟دیگر مخلوق او به چشم می آید؟دیگر می توانی به غیر او دل ببندی؟آیا واقعا خودت را چیزی می بینی؟دنیا و اسباب بازیهایش به چشم می آیند؟دیگر بهشت معنایی دارد؟فقط خواهان خود او هستی
امام علی می فرماید:سزاوار نیست کسی که عظمت و بزرگی خدا را شناخت خود را بزرگ شمارد زیرا بلندی مقام و شایستگی اشخاصی که می دانند بزرگی خداوند متعال را حدی نیست به این است که در مقابل او متواضع و فروتن باشند
دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار گوشه ی تاج سلطنت می شکند گدای تو
یقین به او
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود: بنده ای مزه ی ایمان را نمی چشد مگر اینکه بداند که آنچه به او رسیده نمی توانست به او نرسد و خطا رود و آنچه که به خطا رفته و به او نرسیده نمی شد که به او برسد و بداند که زیان رساننده و سود دهنده فقط خدای عزِ و جل است.
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: هیچ چیزی نیست جز اینکه برای آن حدی است ـ راوی گوید: – عرض کردم فدایت شوم حد توکل چیست؟ فرمود: یقین. عرض کردم: حد یقین چیست؟ فرمود: حد یقین آن است که با وجود خداوند از چیزی نترسی.
سعید بن قیس گوید: روزی در هنگام جنگ چشمم به مردی افتاد که دو جامه در بر داشت [ودر هیأت جنگجویان زره بر تن نداشت] اسبم را به سوی او راندم ناگاه دیدم که او امیرالمؤمنین علیه السلام است عرض کردم: ای امیرمؤمنان! آیا در مثل چنین مکانی؟! [اینگونه حاضر می شوید] حضرت فرمود: آری ای سعید بن قیس! هیچ بنده ای نیست جز اینکه برای او از جانب خدای عز و جل نگاهبان و نگاهداری هست، همراه با او دو فرشته است که او را از فرو افتادن از کوه یا افتادن در چاه نگهداری می کنند پس زمانی که قضای الهی فرود می آید آن دو فرشته از بین او و هر چیز به کنار می روند.
برگرفته از وبلاگ:با عشق
تهیه و تنظیم:خوش روزگار
خوشبختی زندگی ما نیز بر سه اصل است:
. تجربه از دیروز . استفاده از امروز . امید به فردا
سلام دوست عزیز.وب خوبی داری…محتاجیم به دعا…لینکیدمتون..بازم بیاااااااعزیزم.
سلام عزیز لینکت کردم
سلام دوست گرامي
محتاجيم به دعا
خيلي خوشحال شدم و ممنون از اينكه به وبم سر زدي
يا علي مدد شب خوش.
سلام دادا وب خوبي داري من لينك شما رو در وبم قرار دادم ممنون ميشم لينك منم بزاريد
با نام آموزش هاي جنسي http://www.jensiamozesh.blogfa.com
موفق باشيد
با سلام وبلاگ خوبی دارید.تبریک میگم
لطفا آدرس ما رو در وبلاگ خودتون لینک کنید
با تشکر
daftatrepishkhan1317.blogfa.com
معنی جمله زیر در ماه رمضان کامل معنا میشود
ساحل دلت را به خدا بسپار ، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد . . .
امام حسین علیه السلام :بی گمان شیعیان ما دل هایشان از هر خیانت "کینه"وفریبکاری پاک است.بحارالانوار
شما با افتخار لینک شدین.
الهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا یا حق
خدايا، پاكي را ر زلال اشكهايم، كه در مظلوميت سرخ شهيدان جاري گشت، چشيدم؛ و شهادت را، به عنوان يگانه طريق رهايي از اسارتهاي بيحصار، برگزيدم. خدايا، سفرم را از آگاهي شروع كردم… خدايا، اگر قرار است زندگي و حياتم راگاه شيطان شود، مرگ باعزت، را نصيبم بفرما؛ و اگر مشيت تو بر آنات كه حياتم به اطاعت و بندگي خالصانهات توأم شود، عمري به بلنداي افتابم عنايت فرما.
ziba bood….mamnoon ke sar zadiid…man u roo add kardam…khoshal misham…be esme lovely….mmmmm arezooye behtarinhaaaa
یکی مدال هایِ المپیکش را می شمرد … دیگری گناهانش را می شمرد و قرآن بر سر می زند که خدایا العفو … و در همین نزدیکی ، کودکی می شمرد که از خانواده اش چند نفر باقی مانده اند …!!
خدایا به بازماندگان زلزله صبر بده.
الهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
یاحق]